English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7187 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real time output U خروجی بلا درنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clangorous U درنگ درنگ کننده
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
NEQ U تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
equivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
inequivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
near letter quality U خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
immediate <adj.> U بی درنگ
cut-off U درنگ
cut-offs U درنگ
delays U درنگ
delay U درنگ
pause U درنگ
tarriance U درنگ
juncture U درنگ
delaying U درنگ
tarrying U درنگ
straight away U بی درنگ
hesitation U درنگ
without demur U بی درنگ
tarried U درنگ
tarries U درنگ
right off the bat <idiom> U بی درنگ
tarry U درنگ
right off U بی درنگ
right away U بی درنگ
pauses U درنگ
pausing U درنگ
halts U درنگ
halted U درنگ
halt U درنگ
hesitance U درنگ
hertzprung russel diagram U درنگ
loiteringly U با درنگ
unintermediate <adj.> U بی درنگ
paused U درنگ
eftsoons U بی درنگ
hesitancy U درنگ
intuitive <adj.> U بی درنگ
instantaneous <adj.> U بی درنگ
apace U باشتاب بی درنگ
tarried U درنگ کردن
loiteringly U درنگ کنان
lingeringly U درنگ کنان
lingerer U درنگ کننده
tarries U درنگ کردن
right away <idiom> U فورا ،بی درنگ
hey presto U برگرد درنگ
hesitant U درنگ کننده
loitering U : درنگ کردن
loitered U : درنگ کردن
loiter U : درنگ کردن
lingers U درنگ کردن
lingering U درنگ کردن
retardment U درنگ تاخیر
linger U درنگ کردن
stick around U درنگ کردن
swither U درنگ کردن
unhesitatingly U بی درنگ بی تامل
lingered U درنگ کردن
retardatory U درنگ کننده
two days d U دو روز درنگ
retardative U درنگ کننده
tarrying U درنگ کردن
real time U بلا درنگ
tarry U درنگ کردن
loiters U : درنگ کردن
demurs U درنگ کردن
demurring U درنگ کردن
directly U یکراست بی درنگ
demurred U درنگ کردن
demur U درنگ کردن
to give a ready consent U بی درنگ رضایت دادن
real time input U ورودی بلا درنگ
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
haws U درنگ فرمان حرکت
proceed at once to tehran U بی درنگ به تهران رهسپارشوید
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
let U درنگ کردن مانع
lets U درنگ کردن مانع
letting U درنگ کردن مانع
hawing U درنگ فرمان حرکت
hawed U درنگ فرمان حرکت
haw U درنگ فرمان حرکت
real time system U سیستم بلا درنگ
snap shoting U بی درنگ شلیک کردن
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
haltingly U درنگ کنان ازروی دودلی
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
input output processor U پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
to snap up U بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
to make a pause U درنگ کردن تامل کردن
extrusion U خروجی
output U خروجی
handlers U خروجی
exhausts U خروجی
throughput U خروجی
exits U خروجی
deferent U خروجی
outputs U خروجی
handler U خروجی
egress U خروجی
tatal output U خروجی کل
out put U خروجی
exhaust U خروجی
output area U خروجی
exit U خروجی
outflows U خروجی
printout U خروجی
outflow U خروجی
printouts U خروجی
outlet U خروجی
outlets U خروجی
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
after bay U مجرای خروجی
output media U رسانه خروجی
spout U لوله خروجی
spouted U لوله خروجی
spouting U لوله خروجی
spouts U لوله خروجی
output process U فرایند خروجی
output routine U روال خروجی
output shaft U محور خروجی
output channel U کانال خروجی
output speed U سرعت خروجی
output stage U مرحله خروجی
output listing U سیاهه خروجی
output job queue U صف برنامه خروجی
output impedance U امپدانس خروجی
output device U دستگاه خروجی
output data U داده خروجی
output electrode U الکترد خروجی
shaft tube U خروجی محور
initial U خروجی صفر
initialed U خروجی صفر
initialing U خروجی صفر
initialling U خروجی صفر
initials U خروجی صفر
secondary wire U سیم خروجی
initialled U خروجی صفر
output equipment U تجهیزات خروجی
secondary current U جریان خروجی
output impedance U ناگذرایی خروجی
output transformer U مبدل خروجی
output state U حالت خروجی
output channel U مجرای خروجی
effluent U سیال خروجی
output capacitance U فرفیت خروجی
power output stage U طبقه خروجی
power output U توان خروجی
output tube U لامپ خروجی
power output tube U لامپ خروجی
outputs U انرژی خروجی
output unite U واحد خروجی
output bound U کران خروجی
output buffer U میانگیر خروجی
output work queue U صف کار خروجی
output U انرژی خروجی
outputting U خروجی دهی
outlet box U جعبه خروجی
real time output U خروجی انی
output stream U مسیل خروجی
cooling water outlet U خروجی اب سرد
output stream U نهر خروجی
effluents U سیال خروجی
peaks U بلندترین خروجی
output power U توان خروجی
pump delivery U خروجی پمپ
valve U دریچه خروجی
valves U دریچه خروجی
outfall U دهانه خروجی
outgoing cable U کابل خروجی
output voltage U ولتاژ خروجی
after-bay U مجرای خروجی
fan out U گنجایش خروجی
fan out U پهنای خروجی
voices U خروجی صوت
volcanic rock U سنگ خروجی
voicing U خروجی صوت
exit splitter U شکافنده خروجی
exit road U راه خروجی
exit point U نقطه خروجی
exhaust stroke U ضربه خروجی
exhaust steam U بخار خروجی
exhaust port U دریچه خروجی
exhaust port U مجرای خروجی
exhaust pipe U لوله خروجی
Recent search history Forum search
1They decided to buy the company outright.
0فراخوانی سیستم ورودی خروجی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com